Quantcast
Channel: رمانی ها »رمان عشق غیرممکن
Browsing latest articles
Browse All 8 View Live

Image may be NSFW.
Clik here to view.

رمان عشق غیرممکن –قسمت اول

رمان عشق غیرممکن – قسمت اول اوایل اردیبهشت ماه بود و هوا کاملا بهاری. از اتومبیل سفید رنگش پیاده شد نفس عمیقی کشید و در خیابانی که به دانشگاهش منتهی می شد به آرامی قدم برداشت به زمین خیره شده بود و غرق...

View Article



Image may be NSFW.
Clik here to view.

رمان عشق غیرممکن –قسمت دوم

رمان عشق غیرممکن – قسمت دوم علی و کمند شروع به کف زدن کردند.هوا تقریبا به تاریکی میزد.کمند گفت : – بچه ها من سردمه هوا هم دیگه تاریک شده بریم تو؟ فرشته با مهربانی به کمند که خودش را از سرما جمع کرده...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

رمان عشق غیرممکن –قسمت سوم

رمان عشق غیرممکن – قسمت سوم روز پرتحرکی برای سپهر شروع شده بود و باید تمامی کم کاری های این اواخر را باتلاش بی وقفه اش جبران می کرد.با خودش قرار کرده بود که برای فرار از دلتنگی سرش را به کار گرم کند...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

رمان عشق غیرممکن –قسمت چهارم

رمان عشق غیرممکن – قسمت چهارم فردای آن روز با به صدا در آمدن زنگ خانه سپهر در باز کرد – بهه سلام  ناصر خان دستش را به سمت سپهر دراز کرد و گفت: – سلام خوبی از آرش شنیدیم امروز میرید تهران گفتیم قبل رفتن...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

رمان عشق غیرممکن –قسمت پنجم

رمان عشق غیرممکن – قسمت پنجم هوای گرم و آفتابی تابستان جای خودش را به هوای ابری و گرفته پاییز داده بود و روزهای پر کار فرشته از نو آغاز شده بود. سپهر و فرشته تقریبا به دوری از یکدیگر عادت کرده بودند و...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

رمان عشق غیرممکن – قسمت ششم

رمان عشق غیرممکن – قسمت ششم فرشته با سرعت از جا برخاست و با یک دست ضربه ای روی گونه اش نواخت. با چشمانی که از شدت ترس از حدقه بیرون زده بود گفت: – وای… خاک بر سرم شد. سپهر جواب ندی ها… سپهر با تعجب...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

رمان عشق غیرممکن – قسمت هفتم

رمان عشق غیرممکن – قسمت هفتم روشن خانم کنار فرشته نشست و گفت: – قبول؛ فرض می کنیم که اون واقعا تو رو دوست داره اما دخترم عزیز دلم فکر میکنی تا کی همینطوری عاشق میمونه؟ من انتظار بیشتری از تو داشتم توقع...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

رمان عشق غیرممکن – قسمت آخر

رمان عشق غیرممکن – قسمت آخر صبح روز شنبه بود و فرشته انتظار تماس سپهر را می کشید. وارد اتاق روشن خانم شد و گفت: – مامان سپهر زنگ نزد؟ روشن خانم که در حال کار با چرخ خیاطی ژانومه قدیمی اش بود با کلافگی...

View Article

Browsing latest articles
Browse All 8 View Live


Latest Images